به گزارش خبرگزاری حوزه، به نقل از جهان نیوز حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا برته در یادداشتی آورده است: حقیقتی که نمیتوان آنرا نادیده گرفت این است که گرچه ممکن است رشد جوامع به طور توام و در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، همزمان پیش رود؛ اما بدون شک زیرین ترین لایه رشد یافتگی، ابعاد فرهنگی آن است به طوری که حتی اگر علم هم عقبه فرهنگی قوی نداشته باشد محصولش میشود مرگ و تباهی میشود اوپنهایمر و بمب اتم.
دنیای امروز بیش از این که نیازمند سیگنالهای اقتصادی باشد به شاخصهای فرهنگی و بورس نظاممند، بازتولید معنا و ارزش محتاج است.
یکی از اتفاقاتی که به طور جدی در حرکتهای فرهنگی بچههای ارزشی باید مورد اهتمام واقع شود نگاه جبههای به مقوله فرهنگ است.
اما نگاه جبههای به چه معناست؟
نگاه جبههای یعنی نگاهی تشکیلاتی که در آن، سلسله مراتب به درستی ترسیم شده است و هر نیرویی جایگاه و شرح عملکردیِ شفافی دارد که این یعنی جلوگیری از موازی کاری، یعنی نقطه زن بودن، یعنی تشخیص درست و در یک کلام پیشگیری از هدر رفت نیروها و منابع. به طور خلاصه نگاه جبههای به فرهنگ یعنی تشکیلاتی تعریف شده با ساختاری چابک، فعال و کارآمد در خدمت نظام ولایی.
ویژگی دوم حرکت جبهه فرهنگی این است که هر قدم فرهنگی باید چهار مرحله شناسایی، تصمیم سازی، اقدام و بازخورد گیری را طراحی کند. لذا در سایه نگاه جبههای به مقوله فرهنگ شاهد حرکتهای فرهنگی کور، بدون برنامه، غیر متوازن و ناکارآمد نخواهیم بود.
ویژگی سوم حرکت جبههایِ فرهنگی این است که در چنین رویکردی شما به خاطر نگاه کلان و چتر گستردهای که نسبت به نیروهای فرهنگی دارید به راحتی میتوانید شبکه سازی کنید. روشن است که در این شبکه سازی، همه سلمان و اباذر نیستند همچنان که در جبهه نبرد فیزیکی هم، همه فرمانده لشگر و فرمانده گردان نیستند، یکی آرپیجی زن است و دیگری، امدادگر؛ ولی هرکسی به میزان ظرفیتی که در خدمت به نظام ولایی و حرکت انقلابی دارد میتواند در این پروژه کلان فرهنگی تعریف شود در نتیجه ثمره بعدی این خواهد بود که نیروهای فرهنگی میتوانند همدیگر را پیدا کنند. امروز ما از ظرفیتهای همدیگر بیخبریم و باید بتوانیم سامانهای از انسانها ایجاد کنیم که بر اساس یک طرح کلی خود را در دل این حرکت فرهنگی تعریف کنند، هویت پیدا کنند و به کنشگریِ فعال بپردازند.
در ویژگی بعدی این نگاه، مسئله تغییر رویکرد از انفعال به مطالبهگری و جریان سازی است که بر این اساس جریان فرهنگی میتواند پیشران دیگر ابعاد رشد اجتماعی باشد و به جای افتادن در دور باطل پاسخگویی مستمر به حملات و شبهات نظام طاغوت، جریان سازی اصحاب نور را در دنیای معاصر باز طراحی کند و بر اساس آن برای تحقق ارزش هایی که قبلاً برنامه ریزی کرده است حرکت کند که اگر این اتفاق به درستی تنظیم شود جریان فرهنگی میتواند با اعتماد به نفس فزونتری و کاملاً مطالبه گرانه، در این جهاد اکبر پای بگذارد.
اما نقطه آغاز کجاست؟ در پاسخ به این سوال باید عرض کنم حتما باید تشکلهای فرهنگی که ساختار نسبتاً تشکیلاتیتری دارند برای آرمانهای مشترک پیشگام شوند و با ایثار و از خودگذشتگی اهداف خود را باز طراحی کنند و در اولین قدم هستههای کوچکی از تشکلهای همسو ایجاد شود و کاملاً باید از آسیب تصدیگری، نگاه آمرانه و ساماندهی یکسویه پرهیز کرد چرا که دغدغه اصلی، تشریک مساعی و وقف داشتهها برای یک آرمان مشترک است.
مقولههایی مثل سیل و کرونا در سال گذشته و جاری نشان داد که اگر نیروهای ارزشی و جریان فرهنگی کشور همدیگر را به درستی پیدا کنند چه غوغایی به پا خواهد شد؛ حال تصور کنید که اگر در دیگر مسائل فرهنگی مثل ایجاد روحیه کار و فعالیت، تولید علم و جنبش نرم افزاری، حیاء و عفاف و یا عدالت چنین رویهای در پیش گرفته شود، بدون شک آثار معجزه آسایی خواهد داشت.
*اگر نوجوان دیروز ما به این فهم رسیده بود که نباید از جبهه حق جا بماند حتی به قیمت تغییر مشخصات شناسنامهای اش، ما هم باید به این ضرورت توجه کنیم که نباید از جبهه فرهنگی جا بمانیم حتی اگر لازم باشد اساسنامهها و آییننامههای خودمان را در راستای هدفی بالاتر تغییر دهیم.